مشاوره کارشناسی ارشد صنایع غذایی - سمیرا

عارفان علـم عاشـق می شوند / بهـترین مردم معلـم می شـوند

عشق با دانش متمم می شود / هر که عاشق شد معلم می شود

خانم بهمنش عزیزم روزت مبارک


متشکرم

مشاوره کارشناسی ارشد صنایع غذایی - فرشته از مشهد

درسپیده دم ازل که سازندگی کائنات اغازمی گردیدنخستین کلمه ای که باقلم تقدیربر دیباچه قاموس هستی نقش بست واژه زیبای"استاد"بود.روزت گرامی

فرشته از مشهد



ممنون عزیزم

مشاوره کارشناسی ارشد صنایع غذایی - شیدا

خانم بهمنش عزیزم

روزت مبارک .

شیدا


ممنونم عزیزم

درسنامه ی زندکانی- فرزانه

نقل قول از فرزانه ی عزیز :

به درد خوردنی: شینگ لی در 13 سالگی بالاجبار  با مردی بیمار ازدواج کرد. در 14 سلاگی اولین فرزند خود را به دنیا آورد و در فقر و بدبختی دست و پنجه نرم کرد. در 19 سالگی به علت فشار زیاد از خانه شوهر بیرون رفت و شروع کرد به پیمودن هدفی که دوست داشت.پیانو زدن!!!!! او در کتاب خاطرات خود نوشته: در سخت ترین شرایط زندگی می دانستم که روزی به آرزوهایم دست خواهم یافت.
شینگ لی هم اکنون از بزرگترین پیانیست های جهان است...
به نیروی درونی خود اعتماد کنیم.قبل از شروع هر راهی بیایید به هم کمک کنیم و بقبولانیم که همه ما می توانیم.

مشاوره کارشناسی ارشد - اسی

سلام مهندس چند روز پیش واستون پیغامی گذاشتم که راهنماییم کنید ولی مثل اینکه شما مایل نبودید نمی دونم چرا؟!ولی فکر کنم به اونایی کمک می کنید که ...من ایمیلم رو گذاشته بودم که جوابتون رو به اون آدرس بفرستین ولی ...... بهر حال ازشما ممنونم!!!!


نامه ی قبلی ات را طوری بازنویسی کن که معلوم باشد داری با کسی صحبت می کنی که حداقل ٢٠ سال از شما بزرکتر است .

لزومی به تعریف و تمجید اضافی هم نیست ولی می توانی از نامه های قبلی الکو برداری کنی . 

ان وقت میبینی که به نامه ی شما هم جواب کاملی می دهم.


مشاوره کارشناسی ارشد صنایع غذایی - هانی

سلام می دونم  اما قهرم همه ی آرزوهام و لگد کردید بی خیال می دونم نه به تشکرم نیاز داری نه ناراحتیم کاری میکنه اما ما هم خدارو داریم  مهم اینه ما هم خدارو داریم اگه پول آزمونای شمارو نداریم
بابت هیچی ممنونم .
 

 

هانی جان سلام 

می خواهم یک قصه ی واقعی برایت تعریف کنم : 

مادربزرگ من متولد سال ۱۲۹۸ بود . یک عکس قشنگ از جوانیهایش دارم . اسکن می کنم و روی این صفحه می گذارم . 

مادربزرگ من بر خلاف رسوم آن سالها در دوازده - سیزده سالگی ازدواج نکرد . وقتی ازدواج کرد نوزده ساله بود .

بر خلاف آن سالها به زور و ندیده نشناخته هم ازدواج نکرد بلکه با عشق ازدواج کرد . 

فقط سواد خواندن و نوشتن داشت . پدرش بابا لطف اله جراح بود . نام خانوادگی مادربزرگم هم جراح باشی است . 

آن سالها به خاطر شغل پدرش در نطنز زندگی می کرد . پدرش مانند من که مشاوره ی رایگان می دهم به خاطر روستاییها به شهرستان رفته بود و ویزیت رایگان هم می کرد . 

مادربزرگ من بعد از ازدواج آمد تهران . شوهرش بیست ساله بود . آن روزها مثله حالا نبود . 

کار زیاد بود . خیلی ها آمدند و پیشنهاد دادند که بیا در دکان ما یا بیا ور دست ما ولی پدربزرگم قبول نمی کرد . می گفت بعدها می خواهند بگویند که فلانی زیر دست ما بود ! 

ماهها بیکار بود . 

 آن زمان خانه شان از آن خانه هایی بود که یک حیاط بزرگ داشت و دور تا دور حیاط اتاق اتاق بود و همسایه ها در اتاقها و در مجاورت هم زندگی می کردند . 

مادربزرگم در تهران فامیل داشت اما هیچوقت کسی گلایه و شکایتش را نشنید . 

روزهایی بود که غذا نداشتند اما سر ظهر مادربزرگم قابلمه و ظروف خالی را می آورد و لب حوض می شست تا کسی نفهمد که چیزی برای خوردن نداشته اند . 

بعدها زمانی که عمده ی مردم کارهایی از قبیل پنبه زنی - دستفروشی - حمامی - مرده شویی و ... داشتند پدربزرگم در بانک ملی استخدام شد .  

بعدها خانه ای ۴۰۰ متری برای مادربزرگم خرید . یک باغ بزرگ در جاجرود خرید و ...

هنگامی که مادربزرگم از دنیا رفت وسایل جهیزیه اش هنوز کار می کردند . لباسهایش همه اطو کشیده بود . کفشهایش واکس خورده بود .  

با فکر و اندیشه قناعت و صرفه جویی کرده بود . 

در خانه ی خودش مرد نه در خانه ی عروس و یا داماد !!!

هیچکس پیدا نشد که بگوید فلانی آمد و این را از ما خواست و یا ما زیر بال و پرشان را گرفتیم و یا فلان لطف را ما در حقش کردیم . 

هر کس آمد گفت که به ما فلان چیز را کادو داد یا فلان کار را برای ما کرد . 

عزت نفس را یاد بگیر !

به مناسبت نمایشگاه اگروفود !

به این سخن توجه کنید : 

در روز قیامت گروهـی را بـرای محاسبه می آورند که اعمال نیک آنان ماننـد کـوههای تهامه بر روی هـم انباشته است امـا فرمان می رسد که به آتـش برده شوند اینها کسانی هستند که در دنیا  نماز می خـواندند و روزه می گرفتند و قسمتی از شب را در عبـادت بــه سـر می بردند اما همیـن که چیزی از دنیا به آنها عرضه می شد, پرش و جهش می کردند تا خود را به آن برسانند.  

( زبان اصلی : لیجیئن اقـوام یوم القیمه واعمالهم کـجبال تهامه فیـومر بهم الی النار قالـوایا رسول الله مصلین ؟ قال نعم یصلون و یصومون ویاخذون هنا مـن اللیل فاذا عرض لهم شـی ء مـن الـدنیا و ثبـوا عیله ) 

( منبع : سایت ستاد عمره دانشجویی ) 

 

                                                    

1400 سال پیش حضرت محمد (ص) یکی از راههای باکلاس بودن را نشان داده و من امروز آن را برای شما نقل کردم .  

  

البته واضح و مبرهن است دانشجویان باکلاس و فهمیده من در نمایشگاه اگروفود برای گرفتن اشانتیون پرش و جهش نمی کنند و من این مطلب را برای کوچکترها نوشتم !

کارشناسی ارشد صنایع غذایی بهتر است یا زندگی ؟

به این خبر دقت کنید : 

آفتاب :یک دانشجوی کارشناسی ارشد صنایع غذایی بعد از ظهر روز گذشته ، خود را از بالای ساختمان خوابگاه شش طبقه به طرف پایین پرت کرد و در دم جان باخت.
حدود ساعت 45 :18روز شنبه، دانشجویان خوابگاه شماره 11 دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران واقع در خیابان یوسف آباد با صدای فریادهای یکی از دانشجویان خود را به بیرون خوابگاه رساندند و با بدن نیمه جان علی راستی 29 ساله دانشجوی کارشناسی ارشد صنایع غذایی این دانشگاه مواجه شدند. 

به دنبال این حادثه دلخراش و با تجمع تعداد زیادی از دانشجویان مقیم خوابگاه تماس‌ها برای اعزام اورژانس ادامه داشت تا این که به گفته مسؤول خوابگاه محل حادثه، سرانجام پس از گذشت حدود دو ساعت و 30 دقیقه از وقوع حادثه در حالی که جسد بی‌جان علی با پارچه‌ای سفید در خیابان قرار گرفته بود، آمبولانس اورژانس در محل حضور یافته و جسد این دانشجو را به پزشکی قانونی منتقل کردند. 
ادامه مطلب ...

خواهش می کنم از اساتید و معلمان خود قدردانی نکنید !!!

حتماْ از این صحبت من بسیار تعجب کرده اید ! ولی این خواهش عاجزانه من از کسانی است که هنوز فکر می کنند با یک شاخه گل می توان از زحمات یک استاد یا معلم قدردانی کرد !  

متاسفانه طی سالهای اخیر یک باور بسیار غلط در جامعه رایج شده و آن این است که کسانی که معلم یا استاد هستند از تامین مخارج زندگی خود عاجز هستند و در فقر و مذلت به سر می برند ولی من قاطعانه به شما می گویم که مطمئن باشید یک استاد دانشگاه فقیر و ندار نیست ! 

من اساتیدی را می شناسم که لباس شبی که زیر ۵۰۰۰۰۰ تومان قیمت داشته باشد          نمی پوشند ! بنابراین چرا بعضی از دانشجویان تصور می کنند یک بلوز نخی می تواند هدیه خوبی برای یک استاد باشد ؟  

اگر تصمیم دارید با یک هدیه از استاد خود قدردانی کنید باید پول خرج کنید و یک هدیه گرانبها تهیه کنید ! اما اگر پول ندارید و نمی توانید بالای ده هزار تومان خرج کنید ( که این امروزه این بسیار بعید است و همه بچه ها فقط روزی ۱۰۰۰۰ تومان پفک و هایدا می خورند ! ) برای او یک کتاب یا سی دی آموزشی جدید ( مرتبط یا غیر مرتبط ) با رشته اش بخرید و در یک جعبه زیبا بسته بندی کنید . حتماْ‌ بعد از گذشت زمان به علایق استاد خود پی برده اید !)

بیشتر اساتید دل نازکی دارند و واقعاْ زود دلشان می شکند ( فقط ظاهر جدی آنها را نبینید ) و با گرفتن یک هدیه ی نامناسب بسیار دلشکسته می شوند ! بنابراین اگر نمی دانید برای استاد خود چه هدیه ای تهیه کنید خواهش می کنم از اساتید و معلمان خود قدردانی نکنید !

کارشناسی ارشد صنایع غذایی بهتر است یا شعور ؟

 بر خلاف دیگر سوالها که بارها و بارها از من پرسیده شده این تنها سوالی است که تاکنون هیچکس از من نپرسیده است !

شاید دلیل آن این باشد که همه به نوعی فکر می کنند از سطح بالایی از شعور برخوردار هستند و نیازی به مطالعه در این باره نیست اما عملاً‌ در اطرافمان افرادی را می بینیم که از این موهبت بی بهره اند .

ادامه مطلب ...